loading...
قرآن و عترت
فرزاد بازدید : 59 دوشنبه 31 تیر 1392 نظرات (2)

شریعت و طریقت در حقیقت سلوک عرفانی تشیع

شریعت، طریقت و حقیقت در عرفان عملی، شهرت به سزایی دارد. در این که تا چه اندازه چنین تقسیمی در عرفان اسلامی، به خصوص در سلوک عرفانی تشیع، مقرون به صحت و مورد پذیرش است واصولاً چنین تقسیم بندی در خط مشی اسلامی، واقعیت دارد یا نه، یک حقیقت است یا بدعت، و آنچه عارفان بزرگ درباره آن گفته و نوشته اند، مبتنی بر دلایل نقلی و عقلی است یا تنها یک تفسیر به رأی، اختلاف نظر وجود دارد.
بسیاری از فقیهان در این تقسیم به دیده انکار نگریسته و دلایل قابل قبولی برای آن به عنوان موضوع اسلامی نیافته اند.
در نقطه مقابل، عارفان بزرگ، آن را از مسلمات اسلامی دانسته و انکار آن را در حد انکار ضروری اسلام و گاهی به مرحله کفر نزدیک دانسته اند.(1)
برای پاسخ به پرسش های بالا و قضاوت صحیح در این مورد که دچار تصدیق قبل از تصور نشویم و از طرفی با ادعای بررسی حق و حقیقت، پا روی عدل و انصاف نگذاشته باشیم، توضیح چند موضوع را هر چند مختصر لازم می دانیم:
لزوم تقید به حدود شرع مقدس
در سلوک عرفانی مکتب اسلام، به خصوص مذهب تشیع، رعایت حدود و ثغور شرع مقدس واطاعت از اوامر و نواهی الهی برای صعود به مقامات معنوی، امری اجتناب ناپذیر و لزوم پای بندی به ظواهر شریعت برای دست یابی به باطن و حقیقت آن، هیچ جای تردید ندارد.
سالکِ عارفی که به قرب الی اللّه و مقام لقا و فناء فی اللّه چشم دوخته ـ و این حقیقتی است برتر از آنچه توده مؤمنان بدان می اندیشند ـ نه تنها باید به انجام واجبات و ترک محرمات مقید باشد، بلکه بسیاری از مستحبات همراه با ترک مکروهات را باید مد نظر داشته و به آن ها به چشم تکلیف الزامی نگاه کند.
تأکید قرآن کریم در بیشتر آیات بر عمل صالح، جهاد، استقامت، اطاعت از خدا و رسول، سرعت در کار خیر، لزوم تسلیم کامل در برابر خواسته های حضرت حق و هم چنین توجه به آیات شریفه ای که اوصاف مؤمنان، پرهیزکاران، صالحان، عباداللّه مخبتین(2) و... را بیان می کند جای هیچ شکی باقی نمی گذارد که نه ایمان بدون عمل صالح مفید است و نه عبادت و عمل صالح بدون ایمان. هم چنین تخلف از اوامر و نواهی خداوند و نادیده گرفتن ضوابط و احکام او، بزرگ ترین عامل طرد و لعن الهی و دوری از ساحت قدس او خواهد بود، و این قانون کلی حتی نسبت به پیامبران، استثنایی قایل نشده است.
برای مشاهده ادامه متن به ادامه مطلب بروید
فرزاد بازدید : 57 دوشنبه 31 تیر 1392 نظرات (0)
امام صادق (ع) پایه گذار عرفان

چند تن از عارفان و مورخين اسلامي مي گويند كه حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) در محضر درس پدرش حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) عرفان هم تحصيل مي كرده است .

شيخ عطار نويسنده كتاب ( تذكره الاولياء ) از اين دسته است در صورتي كه عرفان در قرن اول هجري وجود نداشته و اگر موجود بوده ياري به شكل مكتب در نيامده بود . شايد انديشه هاي عرفاني در آن قرن موجود بوده و بعضي از متفكرين اسلامي آن را به زبان مي آورده اند .

اما در قرن اول هجري هيچ مكتب عرفاني وجود نداشته كه در آن يك نوع بخخصوص از عرفان مورد بحث قرار بگيرد و يك پير يا مراد يا غوث ، عده اي از مريدان را دور خود داشته باشد و عرفان را به آنها بياموزد . ديگر اين كه عرفان نوعي از تجلي افكار بوده كه با درس كلاسيك ، رابطه اي نداشته و مراد يا قطب ، به مريدان خود درس نمي داده و از آنها عمل مي خواسته است و مي گفته كه درس عشق را به وسيله قلم و كاغذ و دفتر نمي توان آموخت ( بشوي اوراق اگر همدرس مائي - كه درس عشق در دفتر نباشد ) .

عرفان از قرن دوم هجري بوجود آمد يا اين كه در آن قرن داراي مكتب شد و قبل از آن مكتب نداشته است . ميدانيم كه تذكره الاولياء يكي از كتب مشهور و در نظر بعضي از فضلاء از كتب معتبر دنياي اسلامي است. اما در آن كتاب خبرهائي نقل شده كه نادرست بودن آن قابل ترديد نيست و يكي از آن اخبار اين است كه ( با يزيد بسطامي ) عارف معروف مدتي در محضر حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) به سر مي برده و شاگرد او بوده و عرفان را از وي مي آموخته است .

بنابرگفته تذكره الاولياء با يزيد بسطامي بعد از اين كه علوم را فرا گرفت و وارد عرفان شد براي اينكه عارف كامل بشود لازم دانست كه به خدمت عرفاي بزرگ جهان برسد . لذا از بسطام خارج شد و مدت سي سال با تحمل گرسنگي و محروميت هاي ديگر به خدمت عارفان بزرگ رسيد در آن مدت ، محضر يكصد و سيزده عارف را ادراك كرد كه آخرين آنها حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) بود.

هر روز با يزيد بسطامي به حضور حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) مي رسيد و به دقت گوش فرا مي داد و گفته هاي او را بخاطر مي سپرد و چشم از وي بر نمي داشت .
يك روز حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) به او گفت : با يزيد آن كتاب را كه در طاق ( طاقچه ) بالاي سر تو مي باشد بردار و به من بده . با يزيد گفت : كدام طاق ( طاقچه ) را مي گوئي ؟ حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) گفت : تو مدتي است كه به اينجا مي آئي و آيا هنوز طاق را نديده اي ؟ با يزيد بسطامي گفت : من در اينجا ، غير از تو كسي را نمي ديدم چون براي ديدن تو آمده ام . حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) بعد از شنيدن اين گفته گفت : اي با يزيد دوره تعليم تو به پايان رسيده و به تو اجازه ميدهم كه به بسطام مراجعت نمائي و در آنجا مشغول ارشاد خلق باشي .
برای مشاهده ادامه متن به ادامه مطلب بروید
فرزاد بازدید : 65 دوشنبه 31 تیر 1392 نظرات (0)
آموزه های عرفانی از مکتب امام حسین(ع)

محتوای نوشتار حاضر به برخی از مؤلفه ها و آموزه های اخلاقی و عرفانی پرداخته است و موارد و مصادیق منتخب به جهت تاکید آن امام همام و کاربردی بودن آن می باشد . نخست سعی شده تا ماهیت و جایگاه انسان در نظام تکوین مشخص شده، سپس اوصافی که از منظر اولیای دین می تواند او را به جایگاه حقیقی خویش قرار دهد مورد بررسی قرار گرفته است . مفهوم زهد، راضی بودن به رضای حق، معنای خوف، توکل، صبر و استقامت، غیبت و آثار زیانبار فردی و اجتماعی آن از جمله این اوصاف و مؤلفه ها می باشد .

مقوله اخلاق و عرفان از غنی ترین مفاهیمی است که در فرهنگ دینی ما متجلی است . نماد اخلاق قیم ترین حلقه ای است که نگین عرفان آن را مزین ساخته است .

ارباب فضیلت و صاحبان کرامت در سیره علمی و عملی خود، به اثبات رسانده اند که حیات انسانی در سایه ارزشهای دینی و عرفان نظری و عملی مقدور است و تا خلعت عرفان و ردای سیرت کریمان بر اندام آدمی آراسته نگردد و این موجود، متخلق به اخلاق الهی نشود، هر گونه ارزش و کرامت انسانی در حیات فردی و اجتماعی، متاعی گمشده است . انسان با ارزش های اخلاقی از حیات بدوی به حیات طیب گام بر می دارد و با عرفان و معرفت مراحل کمال را طی می کند .

پیشوای سوم شیعیان و خورشید تابان عارفان که نامش با تمام جمال در عالم ملک و ملکوت متجلی است، عبارات و بیاناتی علاوه بر سیره عملی خویش، به یادگار گذاشته است که بی شک توجه، معرفت و عمل به آن، می تواند بلندترین مقام را برای انسان به ارمغان آورده و او را از حضیض ذلت به اوج عزت برساند . هر چند تردیدی نیست که آموزه های عرفانی و اخلاقی در بیانات امام علیه السلام بسیار بیشتر و عمیق تر از آن است که نگارنده، به قلم آورده، ولی از باب این که آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید، به برخی از آنها در این مقاله اشاره می شود .

جایگاه انسان در کلام امام علیه السلام

براستی «انسان » به چه معناست; اجمال پاسخ، این است که انسان از ماده «انس » به معنای ایناس الی الحق می باشد; (2) یعنی انسان را از آن حیث، «انسان » گفته اند که با ذات حق، انس و الفت دارد . بنابراین، همه انسانیت او در همین نکته نهفته است که او با حق مرتبط می باشد; اگر این پیوند و ارتباط قطع گردد او از مفهوم انسان هیچ حظ و بهره ای نبرده است .

در اتصاف انسان به فضایل اخلاقی و نیل به کمال انسانی همین بس که امام حسین علیه السلام می فرماید:
برای مشاهده ادامه متن به ادامه مطلب بروید

 

فرزاد بازدید : 56 یکشنبه 30 تیر 1392 نظرات (0)
کرامت انسان

یکی از ویژگی‌های جامعه دین مدار،اخلاق اجتماعی «کرامت محور» است.به گونه‌ای که می‌توان حفظ کرامت دیگران را اساسی‌ترین رکن در اخلاقی اجتماعی مؤمن دانست.از نظر قرآن،کرامت فرزندان آدم(ع)،موهبتی الهی است،که همزاد و همراه با خلقت جسمانی اوست،زیراخدای متعال،«نوع انسان» را به عنوان کریم معرفی کرد و فرمود:«لقد کرمنا بنی آدم؛همانا فرزندان آدم را گرامی داشتیم».(سوره اسراء،آیه 70) یعنی نوع انسان،«کریم» خلق شده است.انبیاء نیز آمدند،تا انسان‌ها را با عزّت کنند و از پستی‌ها برهانند.بنابراین حضرت رسول اکرم(ص) فرمود:«انّما بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق؛من برای تکمیل مکارم اخلاق مبعوث شده‌ام».1روشن است که اگر بعثت پیامبران نبود بشر با بوسه زدن بر پای بت‌ها و سجده‌کردن و قربانی آوردن برای آنها همچنان،کرامت خود را به رایگان می‌فروخت،به گفته عارف رومی:گر نبودی کوشش احمد، تو هم می‌پرستیدی چو اجدادت صنم!

از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است،حفظ و توسعه کرامت او نیز در گرو ارتباطات جمعی و گروهی است.به دلایل و بلکه به بهانه‌های مختلف،باید در روابط اجتماعی،شخصیت دیگران را ارتقاء داد.خویشاوند، فقیر، میهمان، سید، فقیه، دوست شیعه، غریب، هم کیش و… باید از این حق برخوردار باشند.کرامت‌ورزی ابعاد مختلفی دارد،مالی، آبرویی، عاطفی، اجتماعی و… و بسیاری از گفتارها و کردارها مانند:غیبت، تهمت، بدبینی، تجسس، اشاعه فحشا و… از آن جهت در محدوده خط قرمز قرار گرفته و گناه شمرده شده‌اند که کرامت و شخصیت دیگران را پایمال می‌کنند.امام صادق(ع) در ضمن حدیثی می‌فرماید:مسلمان بر مسلمان،هفت حق واجب دارد،آسان‌ترین آن این است که:«…ان تحبّ له ما تحب لنفسک و تکره له ما تکره لنفسک؛آنچه برای خود می‌پسندی،برای دیگران هم بپسند و آنچه برای خود خوش نمی‌داری،برای دیگران هم خوش مدار». 2

علی(ع)در وصیت خود به فرزندش امام حسن(ع)فرمود:«خویشتن را ترازوی ما بین خود و دیگران قرار ده».

«لاتظلم کما لاتحبّ أن تظلم؛ستم روا مدار،آن گونه که دوست نداری به تو ستم شود»؛

«أحسن کما تحبّ أن یحسن الیک؛نیکوکار باش،آن گونه که دوستداری به تو نیکی کنند»؛

«استقبح من نفسک ما تسقبح من غیرک؛آنچه را که برای دیگران زشت می‌داری برای خود نیز زشت بشمار».

«و ارض من الناس بما ترضاه لهم من نفسک؛برای مردم به چیزی راضی باش که برای خود می‌پسندی».3

از آنجا که هر انسانی از دیگران انتظار دارد که کرامتش را حفظ کنند،خود نیز باید در حفظ کرامت دیگران بکوشد.

در روایات،به گونه‌های مختلفی به تکریم دیگران سفارش شده است،که در اینجا به بیان چند نمونه اکتفا می کنیم.

بزرگداشت سالخوردگان
امام صادق(ع) فرمود:«من اجلال اللّه عزوجل،اجلال المؤمن ذی الشیبة و من أکرم مؤمناً فبکرامة الله بدأ؛بخشی از اجلال خداوند، اجلال مؤمن سالخورده است و هر کسی مؤمنی را گرامی بدارد،خدا را گرامی داشته است».4

تکریم اهل دانش
رسول خدا(ص) فرمود:«من أراد رضائی فلیکرم صدیقی قالوا یا رسول الله من صدیقک قال صدیقی طالب العلم؛هر کس رضایت مرا می‌خواهد، دوست مرا تکریم کند،عرض کردند:یا رسول الله دوست شما کیست؟فرمود:دوست من،کسی است که در جستجوی علم است.و کسی که او را گرامی بدارد مرا گرامی داشته و کسی که مرا گرامی بدارد خدا را گرامی داشته و کسی که خدا را گرامی بدارد بهشت برای اوست».5

 

برای مشاهده ادامه متن به ادامه مطلب بروید
فرزاد بازدید : 72 یکشنبه 30 تیر 1392 نظرات (0)

 

قرب به خدا

انسان بر خلاف همه موجودات جهان آفرینش، دو بعدی است: نخست بعد حیوانی او که از این جهت یعنی از جهت تغذیه، زیست، تناسل، تکثیر نوع و... با سایر موجودات زنده مشترکات زیادی دارد. اما بعد ثانوی او که همان خصوصیت منحصر به فرد اوست و از جهت قوای دماغی و حالات روحی و ویژگیهای نفسانی با سایر موجودات زنده متفاوت است و این خود محور اصلی تمایز او از دیگر جانداران می باشد.
آیا رشد انسان به این است که فقط به یک بعد از خود برسد; مثلا به بعد حیوانی که خور و خواب و خشم و شهوت است بپردازد و یا به کلی از خوردن و لذت بردن خودداری کند و فقط به جنبه های انسانی بپردازد. این هم در اسلام مذمت شده است، لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم عثمان بن مظعون را که خانه و زندگی را ترک کرده بود و به گوشه نشینی و عبادت پرداخته بود مذمت کرد و وی را از این کار منع کرد. بنابراین باید دید رشد و کمال انسان در گرو چه چیز ممکن است؟
جواب صحیح این است که انسان یا هر موجودی از سویی یک کمال نهایی و اصلی دارد، و از سوی دیگر کمالات فرعی و وسیله ای و مقدمه ای، آنچه مربوط به کمال اصلی انسان است هر چه رشد کند و شدت یابد خوب است، و اما کمالات فرعی و وسیله ای باید در حدی که برای پیشرفت کمال نهایی و اصلی مؤثر است پیش برود ولی در آن جا که ضربه به رشد اصلی می زند کنترل شود; مثلا اگر قوای بدنی انسان قوی شود ولی ضرر به رشد معنوی و کمال انسانی او نزند، این رشد خوب است، اگر انسان شبانه روز به فکر خوردن و ورزش بدن و سلامت جسم خود باشد و از رشد معنوی غافل شود درست است که کمال بدنی قابل تحصیل است اما چون به عبادت، تحصیل علم و کارهای نیکوی دیگر نمی رسد این کمال نیست بلکه ضرر است. پس ما باید کمال انسانی را این گونه تعریف کنیم: مجموع روابطی که بین قوای مختلف انسان هست به گونه ای تکامل یابد که برای رشد نهایی و اصلی اش مضر نباشد که هیچ بلکه مناسب هم باشد. بدن هرچه قوی شود خوب است به شرط آن که برای جهات روحی ضرر نداشته باشد و صاحب آن از معنویات و مسائل روحی غافل نباشد.
پس انسان کامل کسی است که تمام تلاش و کوشش را صرف همه قوا و ابعاد وجودی اش کند تا انسان کامل شود.
باید توجه داشت که انسان دارای ویژگی خاصی است که هیچ موجودی ندارد و آن انتخاب آگاهانه و اختیاری است که نه حیوانات این ویژگی را دارند و نه فرشتگان، تنها جن است که مثل انسان دارای این ویژگی است، و این حالت اختیاری که انسان می تواند با تفکر و تامل و انتخاب راه بهتر، به عالیترین مقام برسد از خصوصیات انسان است.

برای مشاهده ادامه متن به ادامه مطلب بروید

 

فرزاد بازدید : 60 یکشنبه 30 تیر 1392 نظرات (0)
گوشه ای از اخلاق عظیم پیامبر(ص)

اما بهتر است خرداد ماه امسال را ماه پیامبر نامید. درروزهای آغازینش رحلت رسول الله(ص)رخ می دهد و در آخرین روزهایش میلاد مبارک آن حضرت و هفته وحدت و روزهایی بس شیرین و به یادماندنی و تاریخ ساز.

پیامبر را نمی توان با الفاظ و سخنان ناقص انسانهای ناقص توصیف و تعریف کرد.

او هرگز در این واژه ها نمی گنجد و فراتر از آن است. انسان کاملی که تمام افلاک و موجودات را خدا به خاطر او آفرید واگر او نبود، هیچ چیز نبود. «لولاک لما خلقت الافلاک » و الاانسانی که تا قاب قوسین او ادنی بالا رفت و به جایی رسید که جبرئیل آن ملک مقرب و واسطه وحی الهی به آنجا هرگز نرسد وبا صراحت به او عرض کرد: اگر یک مو بالاتر روم به نور تجلی بسوزد پرم. ولی رسول الله رفت و به جایی رفت که نه در خرد آیدو نه بر ورق نگاشته شود و نه حتی در وهم وخیال! اوست کسی که خدایش درباره اش فرمود: «و انک لعلی خلق عظیم » پس مابه جای اینکه حرفی بزنیم که نه آغازش و نه انجامش ما را به جایی می رساند چرا که جز آفریده اش و برادرش کسی او را نخواهد شناخت «یا علی ما عرف الله الا انا و انت و ما عرفنی الا الله وانت و ما عرفک الا الله و انا» پس روا است که لب فرو بندیم وسخن کمتر گوئیم.

بیائیم در این سخن ربانی که پیامبر را دارای منشی سترگ واخلاقی عظیم معرفی می کند بیاندیشیم و از زبان روایت نمی از این اقیانوس پرفیض برگیریم، شاید برخی عزیزان به کار بندند و ازرسول الله الگوی زندگی بگیرند که قرآن فرمود: «و لکم فی رسول الله اسوه حسنه » .

جمله هایی کوتاه در منش و روش زندگی حضرت بیان می شود که هم برکت است و پر مایه برکتی است و هم برنامه به زیستی وخداپسندانه:

1 آن قدر حضرت متواضع و فروتن بود که متن روایت او را«خاضع الطرف » می نامد یعنی به زمین نگاه می کرد و سر را کمتربالا می برد، این چنین با وقار و متین... با ادب و فروتن. چنان در برابر خالقش خاضع و خاشع بود که بیشتر سرفرود می آورد و کمترسر را بلند می کرد چه پیوسته خدا را حاضر و ناظر می دید و لحظه ای بلکه کمتر از لحظه ای هم از یاد و ذکر خدا غافل نبود.

2 یکی دیگر از نشانه های بارز تواضع و خوی نیکویش این بود که به هر که می رسید، پیشقدم در سلام کردن بر او بود، سلام که خودتحیت اسلامی است و پیامبر آن را به ما یاد داده، خود نیز بیش ازهمه و پیش از همه به آن عمل می کرد و قبل از آنکه دیگری بر اوسلام کند، او خود سلام می کرد. هرگز پیامبر ملاحظه نمی کرد که آن فرد بزرگ است یا کوچک، دانشمند است یا بی سواد، ثروتمند است یافقیر. آری حضرت آنقدر عظمت داشت که بر همه افراد بدون ملاحظه های ایسمی، شغلی، خطی، مسئولیتی، مالی و... سلام می کرد و او بااینکه بزرگترین از هر نظر بود بر کوچکترین انسانها از هرنظر سلام می کرد و بیشتربرای اینکه ما را به این سنت حسنه تشویق کند می فرمود: سلام را نود و نه حسنه است و جوابش یک حسنه.

3 پیامبر هرگز بدون جهت سخن نمی گفت، و اگر سخنی می گفت بیشترجنبه موعظه و پند داشت، یا مطلبی را می آموخت و یا...
برای مشاهده ادامه متن به ادامه مطلب بروید
فرزاد بازدید : 68 یکشنبه 30 تیر 1392 نظرات (0)
ساختار کلی اخلاق اسلامی

اگر دین (در این بحث اسلام) را مجموعه عقاید و دستورات عملی بدانیم که بنا بر ادعای آورنده و پیروان آن عقاید و دستورات (پیامبراسلام و مسلمانان)، از سوی آفریدگار جهان می باشد، و اخلاق را مجموعه آموزه هایی که راه و رسم زندگی کردن به نحو شایسته و بایسته را ترسیم کرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را می نمایاند، بخوبی به رابطه تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد واخلاق را پاره ای ناگسستنی از دین به شمارخواهیم آورد. ازاین رو سخن گفتن از اخلاق منسوب به اسلام سخنی بجا و بحث درباره نظام اخلاقی اسلام امری موجه و گفت وگودرباره ساختار کلی حاکم بر این نظام امری درخور تامل و اندیشه خواهد بود.

یکم: همانگونه که اشاره شد چنین بحثی امروزه تحت عنوان اخلاق هنجاری مطرح می شود. اخلاق هنجاری (1) که بخش مهمی از فلسفه اخلاق را شکل می دهد، در پی تبیین نظامی ازقواعد و اصول حاکم بر افعال اخلاقی است. اخلاق هنجاری دارای دو بخش است: در بخش نخست معیارهای کلی اخلاقی (2) مطرح می شود و خوب و بدهای کلی، ملاک کاردرست و نادرست، رابطه خوبی و درستی و معیاری خوبی وبدی کارها مطرح می شود و در بخش دوم از خوبی و بدی، ودرستی و نادرستی، اخلاقی یا غیراخلاقی بودن افعال خاص (3) سخن می رود. (4)

دوم: در نوشته ای که به نام اخلاق هنجاری توسطپژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اخیرا منتشر گردید، گزارش اجمالی همراه با نقد و بررسی از رایجترین مکاتب اخلاق هنجاری ارائه شد. چنانکه در همان نوشتار یادآور شدم، غالب آرای موجود در زمینه اخلاق هنجاری، استقلال اخلاق از دین را مفروض می گیرد و تلاش می کند مستقل از خدا و دین، نظامی اخلاقی را بنیاد نهد. این مکاتب در واقع نوعی اخلاق سکولاررا عرضه می کنند.

اینک با توجه به آنچه در آن نوشتار آورده ام، براساس ساختار اصطلاحاتی که برای معرفی مکاتب اخلاقی رایج درمغرب زمین معهود است، می کوشیم جایگاه اخلاق اسلامی را درآن ساختار بیابیم.

سوم: مکاتب اخلاق هنجاری را فیلسوفان اخلاق (5) در دودسته کلی جای داده اند:

الف - نظریه های غایت انگارانه (6)

ب - نظریه های وظیفه گرایانه (7)

گروه نخست بازشناسی باید و نبایدها، درست و نادرستها وخوب و بدها را با توجه به نتیجه کار تعیین می کنند و اینکه میزان خیر و شر مترتب بر آن چه اندازه است. و گروه دوم برآنند که ویژگیهای خود عمل، قطع نظر از میزان خیری که در پی می آورد، می تواند آن عمل را صواب و لازم گرداند. برای مثال وفای به عهد کاری عادلانه است، خداوند به آن فرمان داده است و نیز حکومت به آن امر کرده است. در نظر وظیفه گراهریک از این ویژگیها می تواند وفای به عهد را خوب، نادرست و لازم گرداند، هرچند خیری بر آن مترتب نشود. برخلاف او،غایت انگار تنها ویژگی مؤثر در صواب و ناصواب بودن عمل رامیزان خیری که بدان می انجامد می داند.

حال می پرسیم مکتب اخلاقی اسلام به کدام یک از این دودسته تعلق دارد؟

برای مشاهده ادامه متن به ادامه مطلب بروید

فرزاد بازدید : 38 جمعه 28 تیر 1392 نظرات (0)
اهل بیت در آیه تطهیر

        

خداوند در سوره احزاب می فرماید:انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (1) برای روشن شدن معنای آیه توجه به دو نکته ضروری می نماید:

 
مفهوم واژه تطهیر

طهارت مصدر طهر و طهر و به معنای پاکی از عیوب وکثافتهای مادی و معنوی و ظاهری و باطنی و اخلاقی است. سخن خداوند متعال: «ولهم فیها ازواج مطهره » (2)

و قول اعراب: «و قوم یتطهرون » و «امراءه طاهره » بدین معناست مراد از طهارت در آیه مبارکه تطهیر نیز همین است; زیراخداوند پاکی اهل بیت از هر آلودگی و عیب مادی و معنوی و ظاهری و باطنی رااراده کرده است. ما، همانند اندیشمندان علم اصول، در بحثهای خود گفته ایم که هر گاه متعلق چیزی ذکر نشود، افاده عموم می کند. البته معانی دیگری نیز برای آن ذکر کرده اند که به یادآوری آنها نیاز نیست.

معنای اراده خداوند

واژه «اراده »، در آیه یادشده، به معنای اراده تکوینی است نه تشریعی; و تخلف مراد از اراده تکوینی امکان ندارد:

«انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له: کن فیکون.» (3)

واژه «اراده »، دربسیاری از آیات قرآن، به معنای اراده تکوینی و در مواردی اندک به معنای اراده تشریعی (نفس اوامر و نواهی و آئین نامه) است.

این واژه حدود 138 بار در قرآن به کار رفته است و در 135 مورد به معنای اراده تکوینی است. این امر ما را در فهم اراده تکوینی از آیه تطهیر نیز یاری می دهد. اگر چه واژه اراده در آیه تشریع وضو و غسل «یرید لیطهرکم ... .» (4)

و نیز آیه «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر» (5) در معنای تشریعی به کار رفته است، ولی در این آیات قرینه قعطی وجود دارد که نشان می دهد منظوراز آن، اراده تشریعی است. قرینه قطعی، مورد آیه است که فعل عباد است.

از سوی دیگر، همه اندیشمندان علوم قرآنی معتقدند که این آیه مزیتی را برای اهل بیت برمی شمرد و این مزیت در صورتی از آیه استفاده می شود که مراد ازاراده، اراده تکوینی و انفکاک ناپذیر از مراد باشد; زیرا:

الف) اگر مراد اراده تشریعی باشد، فرقی میان این آیه با آیه وضو و غسل وجودنخواهد داشت; چون همان گونه که «یرید لیطهرکم ...» هیچ فضیلت خاصی را برای مردم ثابت نمی کند، آیه تطهیر نیز فضیلتی را برای اهل بیت به اثبات نمی رساند.

ب) اراده تشریعی پروردگار به اهل بیت رسول اختصاص ندارد، بلکه شامل همه انسانها می شود. و این با کلمه «انما»، که از قویترین ابزار حصر است،منافات دارد.
برای مشاهده ادامه متن به ادامه مطلب بروید
فرزاد بازدید : 15 جمعه 28 تیر 1392 نظرات (0)
اهل بيت(ع) در قرآن
عترت طاهرين ـ عليهم السلام ـ بر اساس آيات قرآن و حديث متواتر ثقلين، همتاي قرآن بوده، و تمسك به يكي از آن دو، بدون ديگري، مساوي با ترك هر دو ثِقل است و دستيابي به دين كامل، تمسك به هر دو ثِقل است. قرآن و عترت، عصاره نبوت و تداوم بخش رسالت هستند كه هدايت بشر را تا قيامت تضمين مي‎كنند.[1]

قرآن، اسلام مكتوب است و اهل بيت اسلام ناطق.
قرآن، راه است و اهل بيت، رهبر.
قرآن، قانون است و اهل بيت قانون‎شناس و مجري قانون.
قرآن مشعل است و امام، مشعل‎دار و قرآن ، كتاب حكمت است و اهل بيت الگوي حكمت.
در اين تحقيق، به اين موضوع بررسي مي‎شود كه آيا اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و ويژگيهاي آنها در قرآن بيان شده است؟

درباره اين موضوع بايد گفته شود كه كلمه «اهل بيت» در قرآن در سه آيه آمده است.
 
آيه اول: سورة قصص آية 12، «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلي أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ» اين آيه اشاره به قصد حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ دارد، زماني كه طفل صغيري بوده و شير هيچ دايه‎اي را در كاخ فرعون قبول نمي‎كرد. خواهر موسي به آنها گفت: «آيا مايليد كه من شما را بر خانواده‎اي كه دايه و پرستار اين طفل شوند؛ راهنمايي كنم».
اهل بيت در اين آيه داراي هيچ ابهامي نيست چون آن كسي كه درخانواده داية و پرستار طفل است؛ مادر خانواده است.

آية دوم، در سوره دهر آية 73 آمده است كه: «قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ» بعد از آنكه خداوند، بشارت داشتن فرزند را به ساره همسر حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ داده است او به خاطر پيري خود و همسرش متعجب شده و فرشتگان به او گفته‎اند: «آيا از كار خدا متعجب هستي كه رحمت و بركات خداوند مخصوص شما اهل بيت رسالت است».
اهل بيت در اين آيه نيز داراي هيچ ابهامي نيست و شامل خاندان وخانواده حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ است.

آية سوم: در سورة‌احزاب آية 33 آمده است كه: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» «براستي كه خداوند، مي‎خواهد پليدي را از شما اهل بيت بزدايد و كاملاً پاك و پيراسته‎تان نمايد».
با بررسي و تفسير و شأن نزول و سياق آيات فوق، در مي‎يابيم كه در دو آية اول، مراد از «اهل بيت» مشخص بوده و داراي هيچ ابهامي نيست. اما با بررسي سياق آيه سوم و شأن نزول آن مي‎توان فهميد كه اين آيه در مقام بيان مسئله مهمي درباره «اهل بيت» است. براي بررسي اين آيه، چند نكته را بايد مورد توجّه قرار داد:
برای مشاهده ادامه متن به ادامه مطلب بروید
فرزاد بازدید : 16 جمعه 28 تیر 1392 نظرات (0)
فاطمه(س) در قرآن


نگاهی به جایگاه فاطمه زهرا علیهاالسلام در آیه مباهله از نظرگاه اهل سنّت

آیه مباهله بر صداقت و عصمت گفتاری و رفتاری اصحاب کساء علیهم السلام دلالت دارد. به اعتراف دانشمندان فریقین، روایات متواتری وجود دارند که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله به جای «انفسنا»، حضرت علی علیه السلام را و به جای «نسائنا»، حضرت فاطمه علیهاالسلام را و به جای «ابنائنا» حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهماالسلام را برای مباهله با نصارای نجران به عنوان گواه نبوّت از میان همه امّت به همراه بردند.

برخی از دانشمندان اهل سنّت این امر را متفّقٌ علیه و برخی دیگر اجماعی می دانند. روایات مباهله با بیش از 51 طریق متفاوت از 37 تن از بزرگان دین روایت شده اند. برخی دانشمندان اهل سنّت شبهاتی را نیز مطرح کرده اند، اما این شبهات هیچ پایگاه علمی ندارند.

کلیدواژه ها: فاطمه علیهاالسلام ، آیه مباهله، اهل سنّت، مفسّران، شبهات.

مقدّمه

در منابع تفسیری و روایی فریقین، بسیاری از آیات قرآنی در شأن و منزلت رفیع امّ ابیها،(2) سرور همه زنان عالم،(3) پاره تن پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله (4) و کوثر قرآن،(5) حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به چشم می خورند. تنها در منابع تفسیری و روایی اهل سنّت، بیش از 135 آیه در 49 سوره درباره حضرت ایشان آمده و دو سوره کامل در شأن آن بانوی دو جهان نازل گشته اند؛ سوره های دهر و کوثر. این تعداد غیر از آیاتی هستند که در منابع شیعه در شأن حضرت زهرا علیهاالسلام ذکر شده اند. این آیات را می توان در چهار دسته تقسیم نمود: 1. سبب نزول؛ 2. شأن نزول؛ 3. جری و اطباق؛ 4. بطن.

برخی آیات طبق قاعده «جری و اطباق» در شأن حضرت فاطمه علیهاالسلام آمده و همچنین برخی آیات بطنا در شأن آن حضرت هستند؛ همچون آیه «مرج البحرین».(6) صدها آیه قرآنی و نیز روایات تفسیری در ذیل آیات در منابع فریقین بر عصمت و طهارت، صداقت، ایثار و اخلاص و دیگر کمالات معنوی حضرت زهرا علیهاالسلام دلالت دارند، اما متأسفانه شخصیت ایشان ناشناخته مانده است؛ شخصیتی که حجتی بر حجت های خداوند است، محبت و دوستی او طبق دستور خداوند بر همه واجب بوده، رضای او رضای خدا و غضب او غضب خداست؛ همو که مرکز رسالت و امامت و ولایت است. اما چه شد که پس از رحلت جانسوز پدرش، تنها چند ماه زنده ماند و در عالم شباب، همراه با کوهی از مصیبت ها و آلام به درجه شهادت نایل گردید؟

به راستی، قلم طاقت نوشتن آن همه مظالم وارد شده بر این وجود نازنین را ندارد و بررسی ابعاد گوناگون شخصیتی ایشان فراتر از حد کتاب هاست. در این مقاله، به اختصار، از بین ده ها آیه نازل شده در شأن آن حضرت، تنها آیه مباهله را از دیدگاه اهل سنّت مورد بررسی قرار می دهیم:
برای مشاهده ادامه متن به ادامه مطلب بروید
 
فرزاد بازدید : 27 جمعه 28 تیر 1392 نظرات (0)

پیامبر اکرم(ص) در آیینه قرآن کریم

قرآن کریم متقن ترین و بهترین کتاب در معرفى و شناساندن پیامبر اعظم ـ صلى الله علیه و آله ـ است؛ زیرا این کتاب کلام وحى و سخن خداوند متعال است و از جهت حقانیت و درستى مطالب، معتبرترین کتاب به شمار مى رود. خداوند متعال، در قرآن کریم، در آیات متعددى درباره پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ سخن گفته است. در این آیات، گاهى به طور مستقیم و گاهى به شکل غیر مستقیم، پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ معرفى شده است. این معرفى در قالب هایى همچون، ستایش و تمجید از پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ، بیان اوصاف و شئونات، ذکر مقامات و مناقب و بیان عظمت روحى آن حضرت صورت گرفته. و جلوه هاى مختلف شخصیتى و رفتارى آن حضرت، تبیین شده است. آنچه که ما در این مقاله مى آوریم ذکر فهرست وار این جلوه ها در آیات کریمه است که در سه بخش کلى «نام ها و اوصاف»، «مقامات» و «مناقب» پیامبر اعظم ـ صلى الله علیه و آله ـ تنظیم شده است.

نام ها و اوصاف پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله در قرآن

نام هاى پیامبر صلى الله علیه و آله در قرآن

در برخى روایات، به نامهاى پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ در قرآن کریم اشاره شده است که ما در ضمن دو حدیث، آنها را بیان مى کنیم. در روایتى از امام باقر ـ علیه السلام ـ آمده است که فرمودند:

«إن لرسول الله ـ صلى الله علیه و آله ـ عشرة أسماء خمسة فى القرآن و خمسة لیست فى القرآن فاما التى فى القرآن، فمحمد و احمد و عبدالله و یس و ن.»

«براى رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ ده نام است که پنج نام در قرآن و پنج نام در غیر قرآن است؛ آن نامهایى که در قرآن است عبارت اند از: "محمد" ، " احمد" ، "عبدالله" ، "یس" ، "ن".»

در روایتى از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده است که «طه» از اسامى پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ است و معنى آن «یا طالب الحق الهادى الیه»، «اى کسى که طالب حقى و هدایت کننده به سوى آنى» است.

با توجه به این دو روایت، پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ ، در قرآن کریم به شش نام معرفى شده است که آیه هاى آن بدین شرح است:

1 ـ «محمد ـ صلى الله علیه و آله ـ»
«وَاْلَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوُا الْصالِحاتْ وَ آمَنواْ بِما نُزِّل عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ اْلْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَعَنْهُمْ سَیْئاتِهِمْ وَ اَصْلَحَ بالَهُمْ»

در آیات دیگرى نیز این نام ذکر شده است که عبارت اند از: سوره آل عمران (2) آیه 144، سوره احزاب (33) آیه 40، سوره فتح (48) آیه 29.

2 ـ «احمد»:
«و اِذْ قالَ عیسَى اْبْنُ مَرْیَمَ یا بَنى اِسْرائیلَ اِنّى رَسوُلُ اْللّهِ اِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَىَّ مِنَ اْلتَوْراتِ وَ مُبَشِّراً بِرسُولٍ یَأْتى مِنْ بَعْدى اِسْمُهُ اَحْمَدْ فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتْ قالوُا هذا سِحْرٌ مُبینْ»

3 ـ «عبدالله»:
« وَ اِنَّهُ لَمّا قامَ عَبْدُاْللّهِ یَدْعُوهُ کادُواْ یَکوُنُونَ عَلَیهِ لِبَداً»

4 ـ «یس»: «یس»
5 ـ «ن»: «نْ وَ اْلْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونْ»
6 ـ «طه»: «طه»

اوصاف پیامبر صلى الله علیه و آله در قرآن

در قرآن کریم، اوصاف فراوانى براى پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ ذکر شده است که به بخشى از آنها با ذکر آیه ها اشاره مى کنیم:
برای مشاهده ادامه متن به ادامه مطلب بروید
درباره ما
با سلام
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    کلام خدا چطور است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 55
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 32
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 36
  • بازدید ماه : 33
  • بازدید سال : 846
  • بازدید کلی : 8,319
  • کدهای اختصاصی
    تماس با ما

    حدیث

    اوقات شرعی

    امکانات قرآنی ویژه

    ادعیه و مناجاتجديد
    ادعیه و مناجات
    ******************

    تلاوت قرآن کریم به همراه

    ترجمه فارسی و انگلیسی



    ********************

    متن قرآن کریم به تفکیک

     14 سوره و به همراه ترجمه


    ****************

    برای بررسی آمار لغات

    قرآن کریم کلیک نمایید